ستاره درخشان زندگیم امیر مهدیستاره درخشان زندگیم امیر مهدی، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

ستاره های زندگی من

منو بیدار نکن

امیر مهدی : می خوام یه چیزی بهت بگم گوش میکنی من : نه امیر مهدی : چرا مامان؟ من : چون این روزها خواسته هات زیاد شده. امیر مهدی : نه مامان پولی نیسته. من: خب بگو امیر مهدی : صبحها منو از خواب بیدار نکن. من : باشه تا هر ساعتی میخوای بخواب.
26 بهمن 1391

سرما خوردگی امیر

امیر مهدی : حالم خوب نیس خاله : چرا عزیزم ؟ امیر مهدی : کله ام درد میکنه. می خوای ببرمت دکتر نه فقط یه قرص کله بده بخورم حالم خوب میشه. ...
26 بهمن 1391

گله از فاطمه

دیروز خیلی حالم بد بود. فاطمه خوراکی می خورد و می ریخت . . . من : فاطمه جان من ازت ناراضیم. فاطمه : من بابایی دارم. بابا : منم از دستت ناراحتم. فاطمه با بغض : طوری نیسته امیر مهدی داداش منه. شبا کنارش میخوابم. امیر مهدی : منم ازت ناراضی ام. فاطمه : منم یه روز میرم یه جایی به شما نمی گم. امیر : بیا تو گوش من بگو من به مامان نمی گم.دستهای مرا بوسه باران کردی. اگه این زبونو نداشتی که من کوتاه نمی اومدم .دخترکم   ...
26 بهمن 1391

دعا

خدایا همه از تو می خواهند: بدهی اما من از تو می خواهم: بگیری خستگی دلتنگی غصه ها را از لحظه لحظه روزگار کسانی که دوستشان داریم. ...
21 بهمن 1391