ستاره درخشان زندگیم امیر مهدیستاره درخشان زندگیم امیر مهدی، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

ستاره های زندگی من

پست ثابت

با دهان بسته هم می توان صدایش کرد.

با پای شکسته هم می توان سراغش رفت.

تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر بر می دارد.

تنها کسی است که وقتی همه رفتند می ماند.

وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید.

وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود.

تنها سلطانی است دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه کردن.

 

خدا را برایتان آرزو دارم.

نامه ای به مقصد بهشت

سلام مادر مهربانم آدرسی دقیقیت رو نمی دانم که نامه ام را به دستان پرمهرت برسانم نمی دانم در کدامین قسمت بهشت زندگی می کنی چهارده سال است که روی ماهت رو ندیدم و دلم برای دیدن چهره پرنورت تنگ است  تنگ تنگ  یقین دارم جایت خوب است هنوز مردمان این دیار حرفشان حرف مهربانی توست دوستتت دارم دوستت دارم دوستت دارم هنوز با یادآوری خاطراتت آرامش می گیرم حیف و صد حیف که رفتی  و مرا تنها گذاشتی اما اثر خوبیهایت، دعاهایت هنوز در زندگیم جاریست روزی نیست که یادت نکنم تو همه هستی من بودی کجایی؟ زیر سایه کدامین بید در حال استراحتی؟ ...
1 ارديبهشت 1393

امام رضا (ع)

سلام امام مهربونیها سلام ضامن آهو سلام لاله خوشبو دلم عجیب می خواد صفا و آرامش حرمتان را بدون اینکه به پابوست بیام هدیه مو دادی من که نمی تونم جبران کنم  جبران این همه لطف و کرم محاله  دوستت دارم امام رضا (ع) من شما رو پیش خدا واسطه یه امر خیر قرار دادم و عجیب واسطه گری قوی منو شرمنده کردین آقاجون        
17 اسفند 1392

پرنسس من

دختر متین و آرام من  دوستت دارم تا آسمونها دوستت دارم تا ستاره ها دوستت دارم تا کهکشانها عشق من عمر من جان منی بند بند وجود منی لحظه لحظه نفس کشیدنم به عشق شماست. خیال دوری از شما می کشد مرا.   یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش می سپارم به تو از دست حسود چمنش   ...
14 بهمن 1392

احوالات امیر مهدی

من :پسرم بهت افتخار می کنم. امیر مهدی : یه هورا بزرگی برام بکش.     امیر : من از روی مزار مشک بردارم. من : نه امیر : جاش یه فاتحه می خونم.     امیر : یه موش برام می خری  من : از کجا امیر : خراجی ها من : حراجی ها امیر : نه خراجی من : بعد از کلی فکر کردن گفتم : خرازی  گفت : آره   مامان جون : امیر نچرخ، سرم گیچ میره امیر : چطوره که من می چرخم ،سره شما گیج میره     امیر : خودمون چند تا خونه داریم من : برا چی؟ امیر : وقتی تو و بابا مردین ،خونه ها میشن مال من و فاطمه         ...
14 بهمن 1392

بزرگ مرد کوچک

 چرا بابا به مامان بزرگ کبری، میگه: حاج کبری؟ حاج مال مرداست، به خانمها نباید بگی.     اگه صلوات بفرستی خدا چی بهت میده؟ خدا یه قصری بهت میده. خدا میوه و موز بهت میده چون مفیده.     ما باید به حرف مامان گوش کنیم.   کار دشمنه که میگه به حرف مامانت گوش نده ، ما به حرف دشمن گوش نمیدیم، فقط به حرف امام حسین (ع) گوش میدیم، هر که به حرف دشمن گوش بده خدا قصرشو کوچک میکنه.   اینها سوالات امیر بود بدون این که به من فرصت پاسخ بدهد. ...
14 بهمن 1392

عاشق گوسفند

پسر شیرین من علاقه عجیبی به گوسفند داره.جدیدا درخواست هاش زیاد شدن از جمله : خریدن فنچ خریدن بره کوچولو خریدن کبوتر من بهش قول دادم یکی از این سه تا رو براش بگیرم. امروز خانوادگی به باغ خواهری اینا رفتیم و امیر کلی عشق بازی کرد. یه بره کوچولو قیمت کرد و من به شوخی گفتم قیمش صد هزار تومنه .شب قلکش رو باز کرد که بره رو بخره.   .   ...
12 بهمن 1392