مامانتو دوست داری؟
یه روز به اتفاق یکی از دوستان خیابون رفتیم . یه تیروکمان برای امیر و یه سرویس صبحانه خوری برای فاطمه خریدم. امیر کلی ذوق کرد و من از فرصت استفاده کردم و گفتم :مامان رو تا کجا دوست داری؟
امیر جان : خیلی زیاد تا آسمون.
چرا اون روز که می خواستیم بریم مسافرت مسواک منو از تو ساکت پرت کردی ؟ و گفتی من فقط از بابامو تو کیفم می ذارم.
با شیرینی زبونی و زرنگی خاصی گفتی:
من یه روز درمیون دوستتون دارم.
یه روز تو یه روز بابا.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی